Friday, 29 March , 2024
امروز : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ - 20 رمضان 1445
شناسه خبر : 22833
  پرینتخانه » اخبار تاریخ انتشار : 11 آذر 1399 - 10:36 |

دوبله در رادیو نمایش به چالش کشیده شد

دوبله در رادیو نمایش به چالش کشیده شد

فراز و نشیب دوبله در گفت و گو با کارشناسان در رادیو نمایش به چالش کشیده شد.

به گزارش هنرصدا به نقل از روابط عمومی رادیو نمایش ، شرح این گفت و گو که در برنامه نمای نقره ای رادیو نمایش صورت گرفته است را در ذیل می خوانید.
*بزرگ داشت استاد چنگیز جلیلوند و پرونده دوبله در سینما ایران با محوریت فعالیت های ایشان در خدمت استاد عباس مطمئن زاده کارشناس دوبله هستیم که محبت کردند، با رعایت همه پروتکل ها و با تمام خطر هایی که وجود داشت با ما در استادیو همراه شدند. اگر موافق هستید مقدمه ای در مورد جایگاه استاد جلیلوند داشته باشیم. چون ما هر چه که بگوییم به شناخت ما از بیرون و آثاری که استاد از خودشان به جا گذاشتند بر می گردد. شما ارتباط نزدیک تر و صمیمانه تری با استاد داشتید و شاید از زبان شما بتوانیم ایشان را بهتر بشناسیم.

آقای جلیلوند کار هنری را از تئاتر به اتفاق استاد ابولحسن تهامی شروع کردند. هر دو این عزیزان سال ۱۳۳۷ در تئاتر تهران نمایش اجرا می کردند. مدتی بعد درآن جا آقای وحدت، صدای این ۲ عزیز را می شنود. هر دو جوان و تقریبا ۲۰ ساله بودند و ایشان به هردو پیشنهاد می کند تا به دوبله بروند. هر دو آشنایی با فن دوبله نداشتند زیرا آن دوره اصلا مطرح نبود و بسیاری از کسانی که به سینما می رفتند وقتی که فیلم امریکایی را می دیدند که به فارسی صحبت می کنند فکر می کردند که واقعا فارسی صحبت می کنند. کسانی که دقیق تر، فنی تر و فعال تر بودند می دانستند اما عموم مردم فکر می کردند که فارسی صحبت می کنند.

*پیش از آن اساسا هنر دوبله در کشور ما آنقدر بسط پیدا کرده بود، آنقدر رایج بود که ما بتوانیم پیگیر این ماجرا شویم یا این نسل، نسلی بودند که آن را پایه گذاری کردند؟
خیر، پایه گذاری نکردند. تقریبا می شود گفت که نسل دوم دوبله بودند. کسانی مثل آقای تهامی، جلیلوند، والی زاده و بسیاری از دوستان که در آن سال یعنی اواخر دهه ۳۰ وارد دوبله شدند، نسل دوم دوبله بودند. برای نسل اول دوبله تقریبا می شود از مثلا آقای علی کسمایی که پدر دوبلاژ ایران شناخته شده و آقای پرویز بهرام نام برد. ما در آن دوره چیزی به عنوان دوبله به صورت حرفه ای نداشتیم. در این زمینه آموزشگاه هایی نیز نداشتیم که بچه ها برای تدریس بروند. بسیاری از بازیگران تئاتر را که می دیدند می تواند خوب صحبت کند، به عنوان دوبلر می آوردند تا در بعضی از فیلم ها صحبت کند. اکثر فیلم هایی که تا نیمه دهه ۳۰ در سینماها نمایش داده شد با میان نویس فارسی بود. یعنی روی کاغذی خلاصه ای از ترجمه فیلم ها را می نوشتند و از آن کاغذ فیلم برداری می کردند و آن را داخل فیلم می
گذاشتند.

*مثل فیلم های صامت؟
صامت، منتهی برای فیلم های ناطق این چنین بود به این شکل که در سالن سینما برای چند لحظه صدا قطع می شد و نوشته فارسی ظاهر می شد و از یک صفحه ترجمه دیالوگ ۲ یا ۳ خط خلاصه می کردند که فشرده هم شود.

*بر مبنای چیزی که شما می گویید، الان بخاطر اینکه دسترسی به فیلم ها زیاد شده است، دانش زبان انگلیسی بیشتر شده است و.. خیلی ها می گویند که دوبله اثرات هنری فیلم را تحت الشعاع قرار می دهد. خیلی ها موافق هستند و خیلی ها مخالف. فارغ از این تحلیل من داشتم به این فکر می کردم که اگر این عزیزان در آن دوران نبودند شاید ما اساسا از یک بخش بزرگ از تاریخ سینمای جهان اصلا آگاه نمی شدیم. موافق هستید؟
دقیقا همین است. همانطور که خدمتتان عرض کردم دوبله های اولیه هنگامی که در ایران اتفاق می افتاد چون به علت نبودن امکانات مثلا آقای کسمایی برای من تعریف می کردند زمانی که می خواستند یه فیلم ۳۵ میلی متری را دوبله کنند چیزی به عنوان در دوبله نداشتند در حالی که بسیاربرای تدوین فیلم ضروری است حتی تدوین فیلم هم نداشتیم، فیلم را در هوا می گرفتیم قیچی می زدیم یا برخی را در آپارت می گذاشتیم. می گفت فیلم را داخل آپارات می گذاشتیم و روی پرده که می رفت شروع می کردیم به سینک زدن یعنی ترجمه و سینکش را می زدند. هیچی نداشتیم ولی با همان امکانات پایه و با همان کمبود هایی که در آن زمان وجود داشته، فیلم ها دوبله می شدند و مورد توجه مردم قرار می گرفت و از آن استقبال می کردند.

*بخش زیادی از خاطرات سینمایی ما دست کم می توانم در مورد خودم و دوستان هم نسل خودم بگویم که مرهون و مدیون فعالیت بزرگان عرصه دوبله هستیم. بزرگانی مثل استاد فقید چنگیز جلیلوند و عزیزان دیگری که انشالله سرشان سلامت باشد مثل استاد محمود قنبری که محبت کردند و پشت خط تلفن با ما همراه شدند. استاد ما با یک بهانه دوگانه ای سراغ شما آمدیم. اول اینکه یکی از وظایف خودمان می دانیم که ادای دینی هرچند کوچک کنیم به زحماتی که شما در طول دهه های مختلف برای اینکه ما بتوانیم سینما را بهتر درک کنیم کشیدید و دلیل دوم اینکه به واسطه حضور شما بتوانیم یک قدردانی داشته باشیم و یادی کنیم از استاد چنگیز جلیلوند. خوشحال می شوم تا مقدمه شما را در مورد ارتباطتان با ایشان بشنوم.
قنبری: اولا به خانه سینما، هنرمندان و همه همکاران مرگ ۳ فقید را تسلیت می گویم جناب جلیلوند، آقای پرتوی و متاسفانه امروز آقای پور حسینی. جناب جلیلوند را ما از سال های دور می شناختیم، با هم همکار بودیم و کارهای زیادی با هم کردیم و واقعا ستاره ای بود. من در تسلیتی که برایشان نوشتم گفتم ستاره ای غروب کرد یکی از پایه ها و ستون های دوبلاژ ایران بود. از زمانی که دوبله ایران که تاریخچه اش را جناب مطمئن زاده برایتان توضیح داده اند، او یکی از ستون های دوبله ایران بود و واقعا با صدای زیبای خودش، با هنرش، با نبوغش توانسته بود تمام هنرپیشگان بزرگ جهان را به مردم ما معرفی کند. حتی سینمای فارسی را به قول یکی از قدیمی ترها که در انجمن می گفتند: اگر شماها نبودید فیلم فارسی و سینمای ایران معنا نداشت یعنی بار سینمای فارسی را هم بر دوش داشتند که جناب جلیلوند جز شماره یک ها بودند، همینطور آقای اسماعیلی و آقای نادریان هم بودند و این راه را ادامه دادند البته چند سالی را غیبت داشتند چون بخاطر درس بچه هایشان به خارج رفتند. من در سال ۶۸ سفری به امریکا برای دیدن برادرم داشتم، اصرار داشتم که چنگیزخان برگرد، مردم به تو احتیاج دارند، سینما به تو احتیاج دارد خلاصه که سال ۷۲ آمد و سری زد. رفت و برگشت و خوشبختانه ماندگار شد و از سال ۷۴ به بعد باز از وجودشان بهره بردیم.

*خوش به حال ما مخاطب ها که اساتیدی چون شما در کنارمان هستند. استاد من همیشه دوست داشتم تا این سوال را مستقیما از شما و عزیزانی چون شما بپرسم، کسانی که شاید آگاهی چندانی از هنر دوبله نداشته باشند ممکن است که بگویند یک بزرگواری به دلیل کیفیت صدایی که دارد متنی را جلویش می گذارند که می خواند. همه ما می دانیم که این کم لطفی است. اما تلاش بزرگانی مثل شما و آقای جلیلوند که در این عرصه فعالیت می کردند شاید بیش از تلاشی بود که بازیگر در آن فیلم برای ایفای نقش انجام می داد. دوست دارم تا این را از زبان شما بشنوم چون خودتان منبع و سند محسوب می شوید.
قنبری: فیلم های بسیار زیادی بوده که با دوبله با ارزش تر شده. البته خیلی از فیلم ها بوده که خراب شده یا مترجم خوبی نداشته یا مدیر دوبلاژ خوبی نداشته یا از گوینده های خوبی بهره نبرده. ولی فیلم های شاخص و بزرگ سینما، آن هایی که به دل مردم نشسته و برایشان به یک نوستالژی تبدیل شده با کار همین بچه ها بوده و این ها توانستند تا کارها را جاودانه کنند مثلا تیپی که آقای جلیل وند روی مارلون براندو گذاشته بود، دیگر ماندگار شد. حتی زمانی که من فیلم اینک آخر الزمان را می خواستم دوبله کنم آقای جلیل وند ایران نبود به زنده یاد جناب آقای زند دادم و ایشان خودش راضی نبود که در جایگاه جلیلوند حرفی بزنند اما اضطراری بود و چاره ای نداشتیم. زمانی که جلیل وند را نداشتیم صدای دیگری را گذاشتیم. این است که در خیلی جاها دوبله به سینما خدمت کرده است و نسل های بعد(۵ نسل) از صدای امثال جلیلوند بهره بردند و واقعا فیلم ها جان تازه ای گرفتند. مردم سینمارو شدند، چون از ابتدا که صامت بود و بعد از صامت آمدند و یک (۱۰:۵۸؟) وسط سالن سینما گذاشتند که با یک بلند گو ترجمه ی ناقصی می کرد. خدا رحمت کند آقای زاهد را؛ ایشان مدیریت دوبلاژی یکی از استودیوها را شروع کردند و آقای مغازه ای(؟) هنگام ساختن و تاسیس استودیو کاسپین، ایشان کارهای فنی استودیو را به عهده داشتند برای من تعریف می کرد که با چه بدبختی حاشیه اپتیک بغل فیلم را می تراشیدند و به جای آن ژلاتین می گذاشتند و روی آن دوباره صدا ضبط می کردند تا به سال ۱۳۳۲ می رسد، در سال ۳۲ فیلم ها به ایتالیا می رود و در ایتالیا مقادیری دوبله می شود و از سال ۳۴ یا ۳۵ دوبلوری به صورت کاسبی در ایران می افتد. اما خوشبختانه به لطف آدم هایی که از آن سال ها می آیند مثل آقای جلیلوند، آقای تهامی، آقای اسماعیلی و شخصی مثل آقای کسمایی که پدر دوبله ایران نام دارند، دوبله جان تازه ای می گیرد. من خودم یادم است که اتلو را با صدای آقای پرویز بهرام و دوبله آقای لطیف پور در سال ۳۷ دیدم و از همان جا عاشق دوبله شدم. یعنی کار بچه هایی که بنیان گذار این حرفه بودند باعث شد تا عده ای دیگر تشویق شوند و تا بهه اینجا رسید که کم کم صاحبان فیلم، این را به صورت کالا دانستند و شروع به تو سری زدن به آن کردند. اگر ابتدا جمع یک دوبله با ۲۰ هزار تومان دوبله می شد یواش یواش آن را ۱۰ هزار تومان کردند. همین ها باعث شد تا ما یک بار در سال ۴۷، یک بار سال ۵۵ و یک بار هم سال ۸۱ اعتصاب کردیم، فقط برای همین دستمزدهایی که روز به روز حقیرتر و حقیرتر می شد. مشتاقان نیز زیاد بودند و می آمدند و آقایان رو می کردند به طرف کسانی که ارزان تر می گیرند.

*جای تاسف دارد که این میراثی که ما در سینمای کشورمان داشتیم و بزرگانی مثل آقای جلیلوند و شما آنطور که باید قدر ندیدید و امیدوارم که سرتان سلامت باشد. ممنون از این حجم از خاطره خوبی که برای ما رقم زدید و ممنون که به احترام دوست و همکارتان آقای جلیلوند لطف کردید و با ما همراه شدید. من شما را به خدا می سپارم.

*صحبتهای مرحوم چنگیز جلیلوند را شنیدیم و چقدر سخت است که بگوییم مرحوم چنگیز جلیلوند. خیلی از ماها زمانی که برای اولین بار صدای اصلی مارلون براندو را در فیلمها شنیدیم فکر می کردیم که این صدای اصلی او نیست و آن را دوبله کرده اند، یعنی به صدای استاد جلیلوند عادت کرده بودیم. زبان قاصر است از اینکه چقدر جای ایشان خالی است. آقای قنبری اشاره کردند که هرچه جلوتر آمد انگار بیشتر و بیشتر به حاشیه رانده شد. صحبتهای شما را درباره ایشان می شنویم.
اواخر دهه ۳۰ که این عزیزان یعنی آقای جلیلوند، آقای اسماعیلی، آقای جلیل مقامی و … وارد دوبله شدند، دوبله متحول شد، یعنی یکسری کسانی آمدند که یک نبوغ ذاتی داشتند و بالقوه انگار دوبلر بودند.

*قبول دارید که دیگر تکرار نشد؟
تکرار نمی شود. آقای جلیلوند یک پدیده در عرصه دوبله بود، او یک صدای متفاوت بود، شروع کار ایشان را که برای اولین بار شنیدم که بسیار هم خام بودند،مشخص بود که این توانایی در او وجود دارد. آقای علی کسمایی در بالا بردن کار اینها خیلی مؤثر بودند و حتی ایشان توسط آقای منوچهر اسماعیلی به رشد و کمال رسیدند. درک نقش ها و ارتباط با نقش ها را خیلی خوب انجام می دادند، آقای جلیلوند در اوایل دهه ۴۰ به جایی رسیدند که من به جرات می توانم بگویم از بازیگری که به جای آن صحبت می کرد فراتر بود، یعنی از آن نقش ها جلو می زد. شما در فیلم گربه روی شیروانی داغ را نگاه کنید، ایشان از نقش جلو زده است و در نوع صحبت کردن فاخر شده است، در همان فیلم مرحوم ژاله کاظمی هم جای الیزابت تیلور صحبت می کند و اگر شما صدای خود تیلور را گوش کنید می بینید که او زمانی که صحبت می کند انگار دارد جیغ می زند اما صدای مرحوم کاظمی یک شخصیت متفاوتی را به اجرا می گذارد. اینها از آن نقش ها فراتر می رفتند و واقعا نابغه بودند. مثلا کسی مثل آقای منوچهر اسماعیلی نابغه بود..

*وقتی دوبله امروز را مرور می کنیم، یک جایی احساس می کنیم انگار یک وظیفه مکانیکی است که انجام می شود، اما آن نسلی که شما از آن یاد می کنید یک هنر آفرینی همه جانبه است که صرفا خواندن متن و سینک بودن مراد نیست. حداقل چیزی که رعایت می کردند این بوده و یک چیزی فراتر از همه اینهاست. شما این را احتمالا لمس کرده اید و شاید در قالب کلمات بتوانید بهتر برایمان توضیح دهید.
دوره ای که شما به آن اشاره فرمودید به دوران دهه طلایی دوبله معروف است(دهه ۴۰)، چون اولا تمام اساتید مثل علی کسمایی یا آقای شرافت و .. خودشان گوینده نبودند و اکثرا آدمهای با سواد و تحصییل کرده ای بودند و دوما مترجمین بسیار خوبی هم در آن سالها داشتیم. آنها سینما را می شناختند. زمانی که آقای کسمایی یک بازیگری را در یک فیلمی می دید می دانست چه صدایی برای آن مناسب است.

*استاد چنگیز جلیلوند فقید یک جایی اشاره کرده اند که بیش از ۶۰۰ اثر را دوبله کرده اند و این عدد کمی نیست.
ایشان فقط چند هزار فیلم را دوبله کردند، شاید منظورشان از ۶۰۰، کارکتر بوده است. مثلا احتمالا ایشان همه فیلمهای مارلون براندو را یکی در نظر گرفته اند.

*حتی اگر بخواهیم ۶۰۰ تا را در نظر بگیریم و کیفیت را در آن ضرب کنیم یک آدم چند سال باید عمر کند که بتواند این حجم از میراث را برای سینمای یک کشوری به جا بگذارد. در مورد ماجرای کیفیت داشتید می گفتید و من جمله شما را قطع کردم. گفتید کار آنها فراتر از خواندن متن و سینک بودن است.
یکی از دلایل اصلی بالا بودن کیفیت آن دوبلاژ جدی گرفتن کار بود و آنها برای هر کاری زمان قائل بودند، یعنی ممکن بود دوبله کردن یک فیلم چندین روز طول بکشد و در این فاصله ای که می افتاد تمرین های بیشتری می شد. در آن سالها انتخاب گوینده ها خیلی مهم بود و مدیران دوبلاژ بسیار با سواد و واقف ادبیات فارسی بودند و دقیقا می دانستند از چه کلمات درستی استفاده کنند تا جذابیت کلامی هم داشته باشند، یعنی علاوه بر ترجمه خوب جذابیت های کلامی هم داشته باشد. مجموعه این ها باعث شد که آن دوبله، دوبله فاخری باشد.

*استاد مطمئن زاده عزیز، بچه ها یک خوش سلیقگی کردند، البته استاد منوچهر والی زاده هم محیت کردند(مدیر دوبلاژ پیشکسوت)، که من نمی دانم از کدام سمت به معرفی ایشان بپردازم که کم کاری نکرده باشم، ایشان لطف کردند و پشت خط با ما همراه هستند، اگر موافق باشید به عنوان حسن ختام این یاد نامه جمع و جوری که ما در نمای نقره ای داشتیم، صحبت های استاد منوچهر والی زاده را درباره آقای جلیلوند بشنویم.
آقای جلیلوند یکی از بزرگان و با صفتان و کاربلدان و صداهای طلایی خوب بودند، از روزی که ایشان فوت کردند من یک لحظه آرامش نداشته ام. آقای مطمئن زاده می داند که من چقدر ایشان را دوست داشتم و چقدر برای او احترام قائل بودم. تنها صدایی بود که دیگر نظیر آن را نخواهد آمد، آقای مطمئن زاده همیشه به من می گفتند منوچهر! جلیلوند با این سن و سالش همیشه با انگیزه کار می کند، یعنی باور کنید تا لحظه آخر برای هر فیلمی که قرار بود حرف بزند تا ۱۰ بار تمرین می کرد تا نقش را پیدا کند و جملات از دهانش خوب خارج شوند. جلیلوند ید طولایی در نقش های مختلف داشت، او یک صدای طلایی بود و ما یک لعبت را از دست دادیم و من باورم نمی شود. من باید خدمت همه همکاران عزیزم، انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم و دوستان عزیزم که به او خیلی نزدیک بودند تسلیت بگویم. همه صدای جلیلوند را دوست داشتند و از کار او خوششان می آمد. روزی که ایشان می خواست به ایران بیاید بخاطر دارم که تلفنی با او صحبت می کردم و او از من پرسید که من می توانم بیایم؟ و من گفتم که این کار برای توست، او گفت من فقط می خواهم یک خط حرف بزنم و برگردم. او انقدر به دوبلاژ و دوبلرها علاقه مند بود و انقدر شغلش را دوست داشت که به ایران آمد و در ایران ماندگار شد. من همیشه در کنار او بودم و همیشه شاگرد او بودم و خیلی به او علاقه داشتم؛ هرچیزی که از جلیلوند بگویم کم گفته ام. متاسفانه باید بگویم در این چند روزی که در شمال هستم سه عزیز را از دست داده ایم. استاد پرویز پورحسینی عزیز که امروز فوت کردند، آقای کامبوزیا پرتوی که در دو روز ما سه نفر از هنرمندان سرشناس کشورمان را از دست دادیم، انشالله که خدا این ویرووس لعنتی را ریشه کن کند.

*انشاءلله خدا شما را برای ما نگه دارد و سرتان سلامت باشد. می خواهم از شما درخواستی کنم که به عنوان حسن ختام این بخش یک خاطره کوچک از استاد جلیلوند برایمان بگویید تا همه مان امشب برای روح ایشان انرژی مثبت بفرستیم و روح ایشان شاد شود.
من در کنار ایشان خاطرات زیادی دارم، آخرین چیزی که می توانم بگویم که ما در فیلمی پا به پای هم حرف می زدیم که نام آن فیلم کتاب سبز بود، این فیلم برای ۲۰۱۹ بود، به خاطر دارم کنار دست ایشان نشستم و به او گفتم که چنگیز جان الان که جز من و تو کسی در اتاق نیست، چرا انقدر تمرین می کنی؟ من که می دانم تو حاذق هستی، جلیلوند گفت خودم هم می دانم که حاذق هستم، من می خواهم تمرین کنم تا تو هم تمرین کنی و این یکی از محسنات جلیلوند بود. زمانی که در کنار جلیلوند می نشستیم تا کار کنیم با تمرین او، ما هم تمرین می کردیم تا نقش بهتر جا بیفتد. الان حضور ذهن ندارم که خاطره ای شیرین از او تعریف کنم، خاطرات زیاد است اما انقدر دلگیر و ناراحت هستم که نمی توانم چیزی بگویم، من الان ۸۶ ساله هستم و حضور ذهن کافی ندارم.

*استاد ما خیلی مدیون شما هستیم، شما کلی خاطره و صدای خوش برای ما به یادگار گذاشتید.
در این چند روز بچه های رادیو نهایت لطف خودشان را کردند، من از همین جا به همه بچه های تیمتان خسته نباشید می گویم که یاد دوبلور و دوبلاژ و دوبله این مملکت هستند. انشالله خدا آیندگان و جوانان را حفظ کند که خوب کار کنند و این حرفه را پاک و پاکیزه نگه دارند.

*آقای مطمئن زاده محبت کردید که با ما همراه شدید. استاد والی زاده از شما هم متشکرم و شما را به خدا می سپارم.

به اشتراک بگذارید

*

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.