Friday, 19 December , 2025
امروز : جمعه, ۲۸ آذر , ۱۴۰۴ - 29 جماد ثاني 1447
شناسه خبر : 49780
  پرینتخانه » اخبار تاریخ انتشار : 07 خرداد 1403 - 22:26 |
اینجا اینترنشنال نیست خانم مجری!

انتقاد فرهیختگان از مجری «سلام صبح به خیر»

انتقاد فرهیختگان از مجری «سلام صبح به خیر»

روزنامه فرهیختگان طی یادداشتی از برنامه «سلام صبح بخیر» شبکه سه سیما انتقاد کرده است.

اینجا اینترنشنال نیست خانم مجری

مجری برنامه تلویزیونی سلام صبح به خیر که به بهانه یک کلیپ بازنشر یافته از مصطفی ملکیان، کلیت نظریه‌پردازی علوم انسانی و به‌طور خاص جامعه‌شناسی را در ایران زیر سوال می‌برد، می‌گوید کاش مثل قسم پزشکی یک قسم جامعه‌شناسی هم داشتیم که انسان‌ها را به شرافت متعهد می‌کرد و به‌واسطه این جمله‌سازهای خالی از هر نوع بلاغت، تمام جامعه‌شناسان ایران را یکسره بی‌شرف خطاب می‌کند؛ حال آنکه اولا نمی‌داند درباره چه کسانی با چه پیشینه فکری و چه نوع موضع‌گیری‌هایی صحبت می‌کند و حتی نمی‌داند که خیلی از آنها اساسا جامعه‌شناس نیستند. ثانیا در تلاش است تا جماعت اهل اندیشه را به‌طور یکسره و یکجا آدم‌های عقب‌تر از واقعیت نشان دهند و این ترقی را جا بیندازد که ما کارمان با آدم‌هایی راه می‌افتد که اهل اندیشه نیستند، نه آنهایی که دانش نظری دارند و اهل نظریه هستند. بیان چنین ادبیاتی زمانی بر صحیفه سیمای ملی پدیدار می‌شود که جمهوری اسلامی اگرچه مثل دشمنانش از دو‌پینگ‌های رسانه‌ای مثل کنترل هوشمند فضای مجازی فارسی‌زبان در دره سیلیکون‌ولی آمریکا برخوردار نیست، اما به جایی رسیده که از نظر منطقی در اکثر مباحث دست بالاتر را دارد. در هیچ مقطعی از زمان دشمنان انقلاب تا این اندازه بی‌منطق نبوده‌اند و از همین رو فاصله برخورداری از عقلانیت بین مدافعان حاکمیت از هر طیف و دشمنان آن تا این اندازه واضح و غیرقابل انکار نبود.
سطح ادبیات رسانه‌هایی مثل ایران اینترنشنال یا باقی‌مانده مجازی منوتو و دیگر رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور نشان می‌دهد چیزی جز فحاشی در انبان جبهه مقابل باقی‌ نمانده و آنها قادر نیستند هیچ‌کدام از بحث‌های منطقی را برنده شوند.

در شرایطی که ما به لحاظ اندیشه‌ای و منطق گفتمانی دست برتر را داریم، چرا باید این سلاح را زمین بگذاریم؟ به این دلیل که طراحان فلان برنامه تلویزیونی در جبهه اندیشه هیچ حرفی برای گفتن ندارند و می‌خواهند زمین بازی را به‌ جایی ببرند که خودشان در آن حرفی برای گفتن داشته باشند؟ این با منافع ملی و با ذات جمهوری اسلامی که برآمده از انقلابی فرهنگی است، همخوانی دارد؟ تشییع‌جنازه رئیس‌جمهور و یاران و همراهانش برای حرکت به‌سمت مسیری که می‌تواند به احیای امر ملی منجر شود، لحظه مهم و موثری بود اما از چه جهت؟ مهم‌ترین تاثیر این اتفاق پتکی بود که بر سر دیکتاتوری رسانه‌ای براندازان رادیکال کوبیده شد و با تضعیف گفتمان آنهایی که نمی‌گذاشتند بقیه حرف بزنند، می‌تواند راه را برای ایراد گفت‌وگوهای موثر و منطقی باز کند. چیزی که در روزهای آینده با انتخاباتی شدن فضای کشور بسیار به‌ آن نیازمندیم. حالا اما از این سو با طراحی صحنه‌ای در رسانه ملی مواجه می‌شویم که می‌خواهد با شمایل دیگری به جنگ اندیشه برود. این در حالی است که اینجا به لحاظ زمینه‌ای، یک فرق اساسی با زمینه‌ای که دیکتاتوری رسانه‌ای براندازان در آن ظهور کرد وجود دارد و آن این است که اگر ذات جریان سلطنت‌طلبی یا ذات گروهکی مثل مجاهدین خلق به‌عنوان لیدرهای اصلی جریان براندازی با هر نوع اندیشیدن تعارض پیدا می‌کند و آنها به شکل مبتذل شده‌ای از عمل‌گرایی تکیه کرده‌اند که ورود ذره‌ای عقلانیت به مباحث، ماهیت وجودی‌ خودشان را زیر سوال می‌برد، اما ذات جمهوری اسلامی که میوه انقلاب ۵۷ است، برآمده از اندیشه است و بر این بستر تداوم پیدا کرده و در مقابل این صداهای ناهمخوان با ذات انقلاب که به بهانه دفاع از آن بلند می‌شوند، مقاومت‌هایی جدی صورت خواهد گرفت.

 

اندیشه‌ورزی سرمایه ماست

خانم مجری در‌حالی‌که نمایشگر پشت‌سر او تصویر چند چهره مشهور علوم انسانی در ایران را نمایش می‌دهد، قدم می‌زند و با ادبیاتی که نپختگی و عدم تسلط به موضوع از تک‌تک کلماتش جاری است، خطاب به این افراد می‌گوید شما مگر جامعه‌شناس نیستید؟ چرا واقعیت کف میدان را که حضور ۱۰ میلیونی مردم در بدرقه رئیس‌جمهور بود، نمی‌بینید و درباره‌اش حرف نمی‌زنید؟ بعد درباره این افراد از ادبیاتی استفاده می‌کند که سوای از دون شأن بودنش کاملا نشان می‌دهد به‌هیچ‌وجه نمی‌داند درباره چه چیزی و چه کسانی حرف می‌زند. از میان کسانی که تصویرشان پشت‌سر خانم مجری بود یکی‌شان از حزب‌اللهی‌ترین شخصیت‌های علوم انسانی است. یکی دیگر شاید به‌طور تیپیکال حزب‌اللهی به حساب نیاید اما همه چیزهایی که پس از قاعده سال ۱۴۰۱ گفت برای او بین جماعت براندازان و مخالفان تبدیل به ابژه‌ای برای حمله فراهم کرد و هم حمایت تمام‌قدش از مردم مظلوم غزه و در ادامه نقدهای موشکافانه و دقیقی که راجع‌به سکوت بخشی از روشنفکران در این خصوص داشت، اولین چیزی است که در‌حال‌حاضر به محض شنیدن نام او به ذهن می‌آید. یکی دیگر از این افراد اساسا متخصص علوم سیاسی در حوزه روابط بین‌الملل است و جامعه‌شناس نیست؛ ضمن اینکه تحلیل‌های اخیرش در بسیاری از فرازها به شکلی غافلگیر‌کننده با آیت‌الله رئیسی و وزیر خارجه‌اش همخوان و منطبق می‌نمود. به‌جز یک نفر، به کارنامه فکری و عملی باقی افراد حاضر در این تصویر هم اگر دقت شود، می‌توان چنین ایرادهای واضحی به موضع آن برنامه رسانه ملی پیدا کرد و اولین سوالی که پیش می‌آید این است که چرا وقتی چیزی را بلد نیستند، درباره‌اش حرف می‌زنند؟ مشخص است که نه‌تنها مجری این برنامه، بلکه تهیه‌کننده‌اش و تمام اعضای شورای سردبیری، هیچ کدام کوچک‌ترین شناختی نه از ابراهیم فیاض دارند، نه از بیژن عبدالکریمی، نه از الهه کولایی و نه از باقی صاحبان آن تصاویر. سوال دیگر اینجاست که بر فرض حتی اگر صاحبان آن تصاویر درست انتخاب می‌شدند و همه از میان کسانی بودند که به رئیس‌جمهور نقدهای تندی داشتند یا گاهی لحن‌شان به‌سمتی رفت که نسبت به او و حامیانش توهین تلقی می‌شد، این چطور می‌تواند دلیلی برای برحق بودن این توقع بتراشد که امروز اگر در واکنش به حضور میلیونی مردم ایران در تشییع جنازه این افراد، همه آن منتقدان تند و تیز دیروز توبه‌نامه‌ای عاجزانه منتشر نکردند، کسی آنها را بی‌شرف بخواند. وقتی این حرف‌ها در زمان حیات خود آقای رئیسی بیان شده بود و آن مرحوم یا واکنشی نشان نداد یا بسیار ملایم برخورد کرد، چطور عده‌ای می‌خواهند به بهانه حمایت از ابراهیم رئیسی که حالا دیگر در میان ما نیست، اخلاقیات سیاسی و اجتماعی دیگری را کاملا متعارض و متناقض با مشی او جا بیندازند؟ اما مهم‌ترین سوال این‌جاست که طراحان این صحنه چه هدفی را از نمایش آن در این لحظه خاص تاریخی دنبال می‌کردند؟ آیا این کار با توجه به جو عاطفی جامعه در‌حال‌حاضر، تلاشی است برای کوبیدن و نهایتا منزوی و خفه کردن صاحبان اندیشه به بهانه چند مورد غیرقابل تعمیم و ارجاع همه چیز به آنچه «کف میدان» نامیده شده؟ این آیا چیزی غیر از یک شکل مبتذل شده از عمل‌گرایی است که در آن هر کس به لحاظ فکری خودش را کم‌توان می‌بیند، می‌خواهد اساسا زمین بازی را عوض کند و به جایی ببرد که اندیشه و عقلانیت تعیین‌کننده نیست؟ افتخار جمهوری اسلامی همیشه این بود که اگر حکومت پهلوی اولین‌بار با کودتای رضاخانی راه را برای روی کار آمدنش هموار کرد و بار دوم در ۲۸ مرداد سال ۳۲ با کودتایی موقعیتش را تثبیت کرد که خانم رئیس‌های شهرنو و اراذلی پولکی از قماش شعبان جعفری پشتوانه اجتماعی‌اش بودند، انقلاب سال ۵۷ با پشتوانه اجتماعی مخاطبان مطهری و شریعتی در حسینیه ارشاد یا تربیت‌یافتگان مکتب فکری کسانی چون بهشتی و باهنر و مفتح به پیروزی رسید. انقلاب اسلامی اساسا با سرمایه‌گذاری کلانی که رهبرانش روی حوزه اندیشه کردند به پیروزی رسید و در جمهوری اسلامی هم این جریان اندیشگانی مرتب در گردونه چالش‌های چندجانبه‌ای غوطه می‌خورد که متکاملش می‌کردند. این دانش‌ستیزی کودکانه که بر صفحه تلویزیون جمهوری اسلامی ظاهر شد، حتی اگر به بهانه دفاع از حاکمیت جمهوری اسلامی بیان شود، در‌واقع با ذات آن منافات دارد.

| منبع خبر : روزنامه فرهیختگان
به اشتراک بگذارید

*

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.