Friday, 19 April , 2024
امروز : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ - 11 شوال 1445
شناسه خبر : 892
  پرینتخانه » اخبار, گفت و گو تاریخ انتشار : 15 مهر 1394 - 5:43 |

گفت‌وگو با شهلا پرویزی گوینده پیشکسوت خبر : هنوز هم با شنیدن آرم اخبار صدایم را صاف می‌کنم

گفت‌وگو با شهلا پرویزی گوینده پیشکسوت خبر : هنوز هم با شنیدن آرم اخبار صدایم را صاف می‌کنم

چهره «شهلا پرویزی» را بیشتر مخاطبان در شبکه خبر به یاد دارند. این گوینده که بلافاصله از پشت نیمکت های مدرسه و گرفتن دیپلم به گویندگی روی آورد، کار خود را هم زمان با سالهای جنگ و در کرمانشاه آغاز کرد.

این گوینده پیشکسوت که مانند بسیاری گویندگان دیگر از کودکی عاشق این کار بوده، در توصیف علاقه خود می گوید: بچه که بودم اعلام برنامه های تلویزیون را حفظ می کردم و بعد صدایم را ضبط می کردم. گاهی هم به عنوان زیر صدا برای خود موسیقی ملایمی می گذاشتم تا کارم کامل باشد.

شهلا پرویزی

«شهلا پرویزی» که از سال ۸۳ به تهران منتقل شده و تا فروردین ۹۴ در شبکه خبر مشغول به گویندگی برنامه های سیاسی و تفسیر خبر بوده، در حال حاضر مشغول ضبط یکسری برنامه آموزشی-اجتماعی است. او در سال ۷۴ و ۷۸ دو بار مقام بهترین گویندۀ خبر تلویزیون را در جشنوارۀ سراسری خبر در بین تمام مراکز استانهای کشور کسب کرده است. او هنوز که هنوز است نسبت به شنیدن آرم آغاز اخبار واکنش غیرارادی نشان می دهد و در این باره عنوان می کند: شاید باورتان نشود؛ اما هنوز که هنوز است هرکجا که باشم، در تاکسی، فروشگاه و … آرم ابتدای اخبار را که می شنوم ناخودآگاه گلو و صدایم را صاف می کنم و فکر می کنم قرار است خبر بخوانم!

شهلا پرویزی

پرویزی ۲ فرزند به نامهای خشایار و مهیار بزرگی‌نژاد دارد که از قضا آنها هم به کار گویندگی علاقه داشته و از دور دستی بر آتش دارند.

این گوینده بیشترین خاطرات خود را مربوط به سالهای دفاع مقدس می داند و در این رابطه می گوید: در دوران جنگ تحمیلی در بدترین شرایط خبر می خواندم اما تمام تلاشم این بود که اگر پاهایم از ترس می لرزد، کسی متوجه لرزش صدایم نشود. چون معتقد بودم که این ترس نباید به شنوندگان منتقل شود.

«شهلا پرویزی» البته در پاسخ به اصرار ما برای مصاحبه ترجیح می دهد متنی در اختیارمان قرار دهد که در آن منویات قلبی خود را آورده است و خاطرات فعالیت در سالهای مقارن با دفاع مقدس را مرور کرده است:

با گرامیداشت یاد و خاطرۀ آنان که سربلندی و اقتدار تمامیت ارضی امروز ایران اسلامی مرهون دلاوری و رشادت آنهاست.

گرامی باد یاد امامی که شمع وجودش هزاران هزار پروانه عاشق را به دور خود جمع کرد تا امروز گلستانی به نام ایران جاودان و سرفراز بر قلّۀ ایستادگی جلوه‌گری کند. ساده نیست گفتن از آن روزهایی که عشق به معنای واقعی از آسمان‌ها به قطعه‌ای از زمین آمده بود و گویا فرشتگان و آسمانیان، قطعۀ گمشده‌ای از بهشت را در زمین یافته بودند.

روزهایی که جان‌ها قیمت خویش را یافته و بامنصف‌ترین خریداران وارد معامله‌ای شده بودند که جان آدمی را شایسته‌تر از این خریدار و این بازار، نیست.

روزهای سختی بود امّا حلاوتش چنان بود که هرگز از ضمیر خاطر ایرانی‌ها نخواهد رفت.

با هم و برای هم زیستن را هر روز در کلاس درس این جنگ ناخواسته ممارست می‌کردیم و فراخور ادراک و ظرفیتمان از این مکتب بی‌همانند و خِرمنِ بی‌بدیل، خوشه می‌چیدیم.جنگ یادمان داده بود چگونه می‌شود خالص‌ترین بندگان بود.

گویا پس از سال‌ها از آن روزگاران، این دفعه تقدیر چنین خواسته که در ایامی نه چندان دور از هفته دفاع مقدس فرصتی فراهم شود تا با هموطنان لحظاتی از سال‌های جنگ را مرور کنیم. سال‌هایی که مردم با استقامت و پایداری خود سختی‌های جنگ را تحمل کردند و در آن شرایطی که می‌دیدیم دلباختگان ولایت و عاشقان ایران اسلامی برای دفاع از دین و کیان اسلامی راهی جبهه‌ها می‌شدند می‌بایست ما نیز به عنوان زبان مردم و سربازان جبهۀ فرهنگ، دین خود را ادا می‌کردیم. در استان کرمانشاه که بخش‌هایی از آن خط مقدم جبهه و کل استان پشت جبهۀ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران محسوب می‌شد. آن روزها هم مثل همین ایّام، «خبر» ساختار ویژۀ خود را داشت و مردم رأس ساعاتی خاص انتظار شنیدن اخبار را داشتند اما تفاوت اساسی خبرهای آن روزگار با این ایّام در این بود که معمولاً بیشتر اخبار، در رویدادها و وقایع جنگ خلاصه می‌شد و حق هم همین بود. خبر پیروزی و پیشروی رزمندگان، خبر بمباران و موشک‌باران مناطق مسکونی توسط دشمن و یا خبر ارسال کمک‌های مردمی به جبهه‌های جنگ.

شنیدن صدای آژیر قرمز که حاکی از حمله هوایی دشمن است، امری عادی در مناطق مرزی از جمله استان کرمانشاه بود. با اعلام زمان و مکان خبر در آغاز اخبار یا حتی در بین خبرها مجبور به اعلام وضعیت قرمز می‌شدیم و بینندگان را به رفتن به پناهگاه و مکان‌های امن دعوت می‌کردیم تا وضعیت زرد یا سفید اعلام شود.

شهلا پرویزی

فراموش نکنیم که خبر هم در استودیو اجرا می‌شد نه در پناهگاهی ایمن و مستحکم. اما خبر بود و توقع مردم از گوینده چهره‌ای آرام صدایی مستحکم و پرصلابت و اجرایی بدون لرزش که مقاومت و ایستادگی مردم در این تهاجم را نمایندگی کند.

در هشت سال دفاع مقدس هر روز و هر شیفت که در استودیوی خبر یا محل کار مشغول انجام وظیفه بودیم انتظار اصابت یک بمب، موشک یا راکت به محل کارمان را داشتیم.

در بسیاری مواقع سفیر گلوله‌های ضدهوایی مستقر در صدا و سیمای کرمانشاه و غرش هواپیماهای دشمن و لرزش ناشی از اصابت بمب و موشک به اطراف صدا و سیما و فرو ریختن شیشه‌های مرکز حوادث روتین و عادی برای همکاران مرکز کرمانشاه بود که با آن مأنوس شده بودند از جمله من که تازه با اخذ دیپلم از دبیرستان به عنوان گوینده خبر جذب این سازمان شده بودم و این بار واژگان جنگی را به عنوان الفبای گویندگی می‌آموختم.

در سال‌های پایانی جنگ تحمیلی و افزایش حملات دشمن به شهرها و مناطق مسکونی هر روز احساس می‌کردم استودیو خبر محراب شهادتم خواهد شد و شاید این، آخرین اجرای من باشد.

امّا وقتی بازتاب حضورمان را در صدا و سیما در بین مردم می‌دیدیم تمام این سختی‌ها و مشقات حلاوت و معنایی دیگر می‌یافت که هرگز حاضر به ترک این سنگر نبودیم.

امروز شرایط همان گونه که رهبر فرزانه انقلاب بارها اشاره کرده‌اند به گونۀ دیگری است شاید از هجوم فیزیکی و گلوله‌های جنگی خبری نیست امّا استکبار و جبهۀ باطل هرگز دشمنی خود را با حق‌طلبان به پایان نخواهد برد و هر روز با سبک و سیاقی دیگر پا به عرصۀ پیکار می‌گذارد که نباید از آن غافل شویم.

بارها این جمله را شنیده‌ایم اما آنقدر پرمغز و جاودان است که دچار روزمرگی نمی‌شود «آنان که رفتند کاری حسینی کردند رسالت عظیم زینبی بر ماست».

منبع : خبرگزاری فارس

 

به اشتراک بگذارید

*

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.